صعودهای دهه ۳۰ جلیل کتیبه ای سالها از سطح کوهنوردی آن زمان در ایران پیش بود و شاید به همین دلیل توسط دیگر کوهنوردان تداوم نیافت. اما از اواخر دهه ۴۰ و در دهه های ۵۰ و ۶۰ شمسی نسلی از کوهنوردان مجموعه ای از صعودهای بسیار با ارزش را انجام دادند که با پیشرفته ترین صعودهای آن زمان در دیگر نقاط جهان پهلو می زد. در این میان ابراهیم بابایی به عنوان محور اصلی و مغز متفکر مجموعه ای غنی از “اولین صعودها” جایگاه ویژه ای در کوهنوردی ایران دارد.
در دهه ۳۰ جلیل کتیبه ای موفق به صعود چندین مسیر جدید در ایران شد که از آن جمله مسیر دیواره شمالی شاخک تا سالهای سال صعود دیگری را بر خود ندید. متاسفانه وی در اوج آمادگی بر اثر سانحه ای رانندگی مجبور شد برای همیشه کوهنوردی را کنار گذارد. اما کوهنوردی ایران در آن زمان آنقدر گسترش نیافته بود تا تک صعودهای وی آغاز حرکتی نو در ایران شوند.
قریب به ۱۵ سال بعد و از اواخر دهه ۴۰ با بهبود وضع اقتصادی مردم و افزایش طبقه متوسط، کوهنوردی ایران رشد قابل ملاحظه ای را تجربه می نمود. نسلی از کوهنوردان در این دوران پرورش یافتند که بهترین صعودهای ممکن در ایران را به انجام می رساندند. به عقیده من اوج کوهنوردی ایران در دو دهه بعد از آن رقم خورد.
در این میان ابراهیم بابایی یک چهره شاخص و محور و مغز متفکر بسیاری از این صعودها بود. شاید اولین صعود دیواره بیستون در اواخر دهه ۴۰ را بتوان به عنوان نقطه شروع زنجیره ای به هم پیوسته از این صعودهای زیبا نام برد. اولین مسیر بر روی بلند ترین دیواره ایران به ارتفاع ۱۲۰۰ متر. البته ضعف ارتباطات در آن زمان باعث شد که این صعود چندان شناخته نشود به طوری که حتی چندی بعد زمانی که هاری روست معروف برای گشایش “اولین مسیر” بر روی این دیواره تلاش می کرد با تعجب آثاری از صعود های آنها را دید و به همین دلیل صعود خود را نیمه کاره رها کرد.
سیر تکاملی این صعودها ادامه داشت و ابراهیم بابایی همچنان یکی از فعالترین کوهنوردان آن زمان. اولین صعود ایرانی ها بر روی مسیر روست-علایی و سپس مسیر فرانسوی ها درعلم کوه از صعودهای شاخص آن زمان بود. اولین مسیر ایرانی بر روی دیواره غربی علم کوه در ادامه این صعودها قرار داشت. در همین سالها بود که ابراهیم بابایی در غالب تیمی از گروه آرش تلاشی بسیار ارزنده را بر روی قله ۷۷۰۸ متری تریچمیر انجام داد که از نظر سطح کار فنی و روش صعود، تلاش بسیار قابل توجهی بود. با توجه به سطح امکانات و ارتباطات در آن زمان تلاش آنها اهمیتی مضاعف می یابد.
بعد از دو سه سالی توقف به دلیل انقلاب اسلامی، از اوایل دهه ۶۰ این صعودها مجددا ادامه پیدا کرد. اما اغلب دیگر همنوردان او در سالهای دهه ۵۰ مانند فرامرز نوتاش، وفا یونسی، علی شریفی، مرحوم ناصرخوشه چین، بیژن صادقی و کیومرٍث بابازاده کوهنوردی در سطح اول را کنار گذاشته بودند و هر کدام به نوعی گرفتار زندگی خود شده بودند. کوهنوردی جدی تنها ذهن معدودی مانند مرحوم جلال رابوکی را به خود معطوف می نمود.
اما نسل دوم کوهنوردان گروه آرش و دوستان آنها مانند عباس محمدی، وحید عسگری، داریوش بابازاده، محمد موثق، امیر فروزان ، و منوچهر شعاعی، تازه به دوران شکوفایی شان می رسیدند. آنها جای خالی دیگران را گرفتند. و در همین سالها بود که اولین صعود یخچال یخار در دماوند با همراهی بعضی از آنها و تعدادی از نسل پیشین صورت گرفت.
اما رویاهای او به این زودی ها تمام نمی شد. صعود مسیر جدید بر روی دیواره علم کوه هدف بعدی بود. طی سه سال از ۶۱ تا ۶۳ نه تنها یکی از زیباترین و فنی ترین مسیرها بروی دیواره شمالی علم کوه گشوده شد بلکه یک نسل دیگر از دیواره نوردان در بهترین کلاس آموزشی ممکن، یعنی میدان عمل، پرورش یافتند. تعدادی از آنها به واسطه اعتماد به نفسی که پیدا کرده بودند در سال ۶۵ گشایش دومین مسیر ایرانی ها بر روی دیواره غربی علم کوه را به انجام رساندند. رضا میر محمد علی طاری، مسعود مترجم زاده، و مرحوم غلامرضا رشتچی بعضی از آنها بودند.
حال که فنی ترین صعودهای ممکن در تابستان به پایان رسیده بود نوبت به اهداف زمستانی می رسید. صعود زمستانی گرده آلمانها در سال ۶۴ مقدمه ای بود برای صعود دیواره شمالی. بیشتر همنوردان او از همان نسلی بودند که در صعود مسیر آرش دیواره علم کوه همپای او بودند. در سال بعد اولین تلاش جدی به محوریت ابراهیم بابایی بر روی دیواره شمالی صورت گرفت. از میان همان نسل و تعدادی دیگر همچون مرحوم جلال رابوکی و مرحوم فریدون اسماعیل زاده.
در این زمان زنجیره صعودها و تلاشهای طراز اول او به واسطه چند سال خروج از ایران متوقف شد. اما بلافاصله بعد از بازگشت پروژه ناتمام دیواره شمالی در زمستان پیگیری شد. اما این بار نسل دوم هم کوهنوردی جدی را کنار گذاشته بودند. بنابراین چاره ای نبود جز اتکا به نسلی دیگر از کوهنوردان که هر کدام در مکتب جداگانه ای پرورش یافته بودند. از کوهنوردانی مانند مهدی فتاحی، حسین خوش چشم، محمد نوری و ایشخان ابراهیمی در آن صعود تنها حسین خوش چشم سابقه کوهنوردی با وی را داشت. آخرین تلاش آنها برای صعود دیواره علم کوه در زمستان منجر به سرما زدگی دست و پای ایشخان و متعاقبا قطع تعدادی از آنها شد.
به نظر من انتقاداتی که از وی بعد از این حادثه صورت گرفت باعث شد تا وی با این حقیقت روبرو شود که فاصله فرهنگی و فکری او با نسل جدید بسیار زیاد است. بنا براین ترجیح داد دایره همنوردانش را به همان دوستان قدیمی که تعداشان هم کم نبودند محدود نماید. آنها البته توان و شاید میل گذشته را برای صعودهای سنگین نداشتند. بنا براین برای اولین بار مجبور شد رویاهایش را به سطح همنوردانش تنزل دهد. اگرچه حتی در همین دوران خط الرس های زیبایی برای اولین بار در زمستان و تابستان توسط وی و دوستانش صعود شد.
ابراهیم بابایی در طی بیش از ۲۰ سال کوهنوردی طراز اول در کشور شاهد ظهور و افول سه نسل از کوهنوردان کشور بود. درحالیکه به ندرت به آموزش مستقیم می پرداخت تعداد کثیری از کوهنوردان خوب کشور در کنار او و در صعودهای او پرورش یافتند.
او دارای بیشتر همه آن قابلیتهایی است که از یک کوهنورد طراز اول انتظار می رود. فنی، خوش فکر، قدرت مسیر یابی فوق العاده، صبور، و دارای سرعت و استقامت بسیار خوب. روابط عمومی قوی، ذهن تحلیل گر، ایده های نو، و فروتنی خاص وی، او را به عنوان مرکز ثقل بسیاری از این صعودها معرفی می نمود بدون اینکه بخواهد خود را به کسی تحمیل کند.
او برای ما در گروه آرش هنوز یک اسطوره است.
نوشته:رامین شجاعی